وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زير انداختی و لبخند زدی.
وقتی 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از اين که منو از دست بدی وحشت داشتی!
وقتی 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی، پيشونيم رو بوسيدی و گفتی بهتره عجله کنی، داره ديرت میشه.
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم، بهم گفت اگه واقعاً دوسَم داری بعد از کارِت زود بيا خونه!
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم، تو داشتی ميز شام رو تميز می کردی و گفتی باشه عزيزم ولی الان وقت اينه که بری تو درس ها به بچه مون کمک کنی.
وقتی 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خنديدی!
وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی.
وقتی 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم، در حالی که روی صندلی راحتيمون نشسته بوديم، من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پيش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود!
وقتی 80 سالت شد، اين تو بودی که گفتی من رو دوست داری. نتونستم چيزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد.
اون روز بهترين روز زندگی من بود، چون تو هم گفتی که منو دوست داری!
به کسی که دوسِش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی.
چون زمانی که از دستش بدی مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزنی. اون ديگه صدات رو نخواهد شنيد!
"پابلو نرودا"
وقتی 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از اين که منو از دست بدی وحشت داشتی!
وقتی 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی، پيشونيم رو بوسيدی و گفتی بهتره عجله کنی، داره ديرت میشه.
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم، بهم گفت اگه واقعاً دوسَم داری بعد از کارِت زود بيا خونه!
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم، تو داشتی ميز شام رو تميز می کردی و گفتی باشه عزيزم ولی الان وقت اينه که بری تو درس ها به بچه مون کمک کنی.
وقتی 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خنديدی!
وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی.
وقتی 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم، در حالی که روی صندلی راحتيمون نشسته بوديم، من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پيش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود!
وقتی 80 سالت شد، اين تو بودی که گفتی من رو دوست داری. نتونستم چيزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد.
اون روز بهترين روز زندگی من بود، چون تو هم گفتی که منو دوست داری!
به کسی که دوسِش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی.
چون زمانی که از دستش بدی مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزنی. اون ديگه صدات رو نخواهد شنيد!
"پابلو نرودا"
+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 20:39 توسط تایمر
|