ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
می خوردن و
شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت
با یک دو سه
دلبری حوری سرشت
راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه
رسوای دگر
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
خیام
چون مُرده شوم خاک مرا گم
سازید
احوال مرا عبرت مردم سازید :))
+ نوشته شده در جمعه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 21:51 توسط تایمر
|